چند شبه زمزمه م شده این شعر:
"به هر دری که زدم رو بهم بسته می شد...
چقدر دلم به دست تو شکسته می شد..."
و با یاد قدیما یه حس گمشده ای میاد سراغم:
"بدیات خوبیاتو از یادم برد...
چه شبایی که از دوری تو سخت خوابم برد...
چه ضربه هایی از تو این دل سادم خورد..."
یادش بخیر وقتی همو دوست داشتیم...!
"توام یه ذره دلت تنگ من بود کاشکی
تویی که ادعا میکردی منو دوست داشتی"
"حالا خیلی سخته تو روی خودم بهم بگی طاقت
دیدنمو نداری بی من زندگیت راحته"
سخته نه...؟ خب خیلی سخته! رسمش همینه
میدونم. رسمش همینه
:: بازدید از این مطلب : 235
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7